نمیدونم چه اتفاقی میوفته که یهو لپ تاپمو باز میکنم و بجای نوشتن اینا تو دفتر خاطراتم که دیگه جزعی از زندگیمه تصمیم میگیرم اینجا بنویسم شاید چون هر چن وخ ی بار بی اختیار به اینجا سر میزنم و نوشته های قبلی رو میخونم و امیدوار میشم به این که همه اون روزای بد گذشتن. راستش اومدم بنویسم که اون قولی که به خودم تو 20 سالگیم دادم و کم و بیش دارم بهش عمل میکنم همون نوشته ای که گفتم من هیچ فایده ای را هیچکس ندارم :) راستشو بخاین تو این دو سال اینقد تلاش کردم که
اشتراک گذاری در تلگرام
غریب است دوست داشتن دوست دارم ها را نگه میداری برای روز مبادا دلم تنگ شده هارا. عاشقتم ها را. این جمله ها که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی باید ادمش پیدا شود باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد سنت که بالا رفت کلی دوست دارم پیشت مونده کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مونده که خرج کسی نکرده ای و روی هم تلنبار شده اند فرصت نداری صندوقت را خالی کنی! صندوقت سنگین شده و نمیتوانی با خودت بکشی اش .
اشتراک گذاری در تلگرام
پاییز آرام آرام تمام می شود. از لابلای در اتاق و پنجره هایمان می بینیمش . گاهی که سرک می کشد، دستهایش پر از باران است. گاهی که خمیازه می کشد ،یک عالم برگ های به خواب رفته زرد و سرخ را روی دامنت می ریزد و گاهی یک کاسه ی برف برایت هدیه می فرستد . هیچ فکر کرده ای که چرا باید همیشه برگ ریزان بیاید و باران ببارد؟ هیچ فکر کرده ای چرا تنه درختان غول پیکر باید کمی بلرزد . آه درخت به این بزرگی ؟! حالا که می دانی همه جا پاییز است .
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت